کارم تو کتابخونه که تموم شد یه راست اومدم خونه و از بوش فهمیدم شام چیه و نرفتم واسه خوردنش انقدر خسته بودم که با همون وضع افتادم تو رختخواب، شنیدم که دارن راجب من حرف می زنن
مامانم: پسرمون شام نخورده، خاک به سرم حتما معتاد شده
بابام: نه بابا، حتما بیرون یه چیزی با این دخترا کوفت کرده
خواهرم: رنگ و روش پریده بود خیلی استرس داشت وااای نکنه دزد شده باشه اصلا چرا اینقدر دیر میاد خونه
داداشم: نه بابا چشاشو ندیدی چقدر شهلا بود، حتما رفته با اون دوستای اراذلش نشسته مشروب خورده و مست کرده
و کسی ندانست كه من هیچ وقت کرفس دوست نداشتم ....!!!!
ســــپاس عالی بود.
سلام داداش علیرضا سپاس خیلی زیبا هستن متن تون
18361 بازدید
3 بازدید امروز
132 بازدید دیروز
625 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian