کارم تو کتابخونه که تموم شد یه راست اومدم خونه و از بوش فهمیدم شام چیه و نرفتم واسه خوردنش انقدر خسته بودم که با همون وضع افتادم تو رختخواب، شنیدم که دارن راجب من حرف می زنن
مامانم: پسرمون شام نخورده، خاک به سرم حتما معتاد شده
بابام: نه بابا، حتما بیرون یه چیزی با این دخترا کوفت کرده
خواهرم: رنگ و روش پریده بود خیلی استرس داشت وااای نکنه دزد شده باشه اصلا چرا اینقدر دیر میاد خونه
داداشم: نه بابا چشاشو ندیدی چقدر شهلا بود، حتما رفته با اون دوستای اراذلش نشسته مشروب خورده و مست کرده
و کسی ندانست كه من هیچ وقت کرفس دوست نداشتم ....!!!!
ســــپاس عالی بود.
سلام داداش علیرضا سپاس خیلی زیبا هستن متن تون
17008 بازدید
227 بازدید امروز
307 بازدید دیروز
1026 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian